مرگ پدری که ۳ دخترش را به گلوله بست
تاریخ انتشار: ۱۲ شهریور ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۱۶۷۷۸۳
صراط:
پاییز سال 90 یکی از دلخراش ترین پرونده های جنایی تاریخ حوادث ایران با قتل سه دختر نوجوان توسط پدرشان در اطراف یکی از روستای تختگاه کرمانشاه رقم خورد.
به گزارش ایلنا این در حالی بود که یکی از دختران هنگام وقوع حادثه در حال فیلمبرداری از صحنه تفریحی بود که پدر برای اجرای نقشه شوم خود برای دخترانش تدارک دیده بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کلیپ 38 ثانیه ای که ماهتاب با گوشی تلفن همراهش گرفت بود، بعد از حادثه در فضای مجازی دست به دست چرخید و عمق فاجعه این جنایت را در بیشتر کرد.
در این کلیپ دیده می شد که مردی جوان کنار یک نیسان آبی نشسته است و اسلحه ای در دست دارد. اوضاع عادی به نظر می رسد. مرد جوان که فرهاد نام داشت از دختر کوچکترش می خواهد سنگی را در فاصله ای دور بگذارد تا به آن شلیک کند. دختر دیگرش هم همان حوالی مشغول گشت زدن است و دختر بزرگتر دارد از صحنه بازی خواهرانش فیلم می گیرد.
دخترک به درخواست پدر، سنگی پیدا میکند و کمی دورتر آن را روی زمین میگذارد. اما درست در همان لحظه که دارد برمی گردد، یکدفعه شلیک های مرگبار پدر به جای اینکه سمت سنگ روانه شود، نصیب مهسا میشود.
دخترک نقش زمین می شود و صدای جیغ دلخراش ماهتاب و لادن در کلیپ پر می شود. پدر از جا بلند میشود و دنبال لادن پشت نیسان آبی می رود و او را هم از پای در می آورد و بعد هم گلوله های مرگ نثار ماهتاب میشود.
متهم بعد از اقدام جنون آمیز خود پا به فرار گذاشت اما مدتی بعد دستگیر شد و به قتل فرزندان خود اعتراف کرد.
او قبل از قتل به اتهام قاچاق به حبس محکوم شده بود اما چند روز مانده به عروسی دخترش، ماهتاب؛ از زندان مرخصی گرفت تا در جشن دخترش شرکت کند.
برادر متهم در این باره گفت:«روحیه برادرم به هم ریخته بود و فکر میکرد وقتی بعد از مرخصی به زندان بازگردد، آینده بچه هایش در نبود او خراب می شود. همسر برادرم هم او را ترک کرده بود و این موضوع ناراحتی او را تشدید می کرد. او در اعترافاتش گفته بود که زندگی را برای خودم تمام شده می دیدم و نمیخواستم بچه هایم در نبود من تباه شوند. برای همین آنها را به بهانه گردش به بیابان های اطراف روستای تختگاه برده و با شلیک گلوله هر سه آنها را کشت.»
متهم بعد از اینکه در دادگاه کیفری کرمانشاه محاکمه شد، به اتهام قتل سه فرزندش به تحمل 15 سال حبس محکوم شده بود. با توجه به اینکه مقداری از حبس او مشمول عفو شده بود، فقط دو ماه مانده بود که از زندان آزاد شود.
اما یک شب در زندان سکته قلبی کرد و جان خود را از دست داد و دیگر نتوانست رنگ آزادی را ببیند.
برادر متهم در ادامه گفت:«برادرم بیماری حاد اعصاب گرفته بود و دارو مصرف می کرد. حال روحی و جسمی مساعدی نداشت و یک شب در حالی که فقط دو ماه به پایان حبسش مانده بود، خبر دادند که در زندان بر اثر سکته قلبی در گذشته است.
منبع: صراط نیوز
کلیدواژه: پدر قاتل پرونده های جنایی سکته قلبی صراط
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.seratnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «صراط نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۱۶۷۷۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کینه قدیمی
عابران و اهالی کنجکاو به زنی خیره شده بودند که از پنجره طبقه شش درخواست کمک میکرد: «اینجا یه نفر گلوله خورده با پلیس و اورژانس تماس بگیرید بیان برای کمک.»یکی از عابران شماره اورژانس و عابران دیگر، پلیس را گرفتند و آنچه دیده بودند را شرح دادند. این بار سکوت ساختمان با صدای آژیر آمبولانس و ماشینهای پلیس که از دور به سمت آنجا میآمدند، شکسته شد. امدادگران سریع خود را به واحد شماره ۲۸ در طبقه ششم رساندند. واحد ۲۸در انتهای راهرو قرار داشت. مقابل در، کانتری برای منشی شرکت بود و چهار اتاق در دوطرف آن قرار داشت. زن جوان امدادگران را به سمت اتاق راهنمایی کرد که کنار آن تابلوی مدیرعامل خودنمایی میکرد. مردی روی صندلی نشسته و غرق در خون روی میز افتاده بود. یکی از امدادگران او را بلند کرد؛ گلوله وسط سینهاش جا خوش کرده بود. بدنش سرد بود و خون زیادی از بدنش رفته بود. دیگر نمیشد برای او کاری کرد. عقربههای ساعت، ۱۱شب را نشان میداد که کارآگاه ناصری با نشان دادن کارتش به سربازی که جلوی در ایستاده بود، وارد ساختمان شد. دکتر زودتر از او رسیده بود و تیم تشخیص هویت در حال بررسی صحنه قتل بودند تا سرنخی برای کشف راز قتل پیدا کنند. کارآگاه دفترچهاش را بیرون آورد و تحقیقات خود را آغاز کرد.۱- دکتر چه گفت؟
قتل حدود سه ساعت قبل رخ داده است. گلوله از فاصله نهچنداندور به سینه مقتول اصابت کرده و باعث خونریزی شدید و مرگ مرد جوان شده است. این نتایج بررسی در صحنه است و باید در پزشکی قانونی کالبدشکافی کنم. راستی تا یادم نرفته، آثار درگیری روی بدن مقتول ندیدم.
۲- نتیجه بررسی صحنه جرم
آثار ورود به زور روی دردیده نمیشود وقاتل بهراحتی واردخانه شده است. یک پوکه کلت در راهرو مقابل در اتاق محل جنایت پیدا کردیم. مورد مشکوکدیگری ندیدیم.
۳- گزارش افسر کلانتری
حدود۱۰شب این قتل به کلانتری اعلام شد ومن به عنوان افسرگشت راهی شرکت شدم. منصور«قاتل» شریک مقتول است که به خاطر اختلافی که با او داشته قتل رااجرا کرده بود. بعد هم با پرواز ساعت ۸ و۳۰ دقیقه راهی قطر شده تا ازآنجا به کانادا برود. کارهای اقامتش راانجام داده بود.منصوراحساس میکردکامران توحساب کتاب،سرش کلاه گذاشتهوسرهمین اختلاف داشتند. امروزعصرواردشرکت شده وبعد ازقتل شریکش، دست و پای منشی شرکت را بسته بود و یکراست به فرودگاه امام رفته و با خیال راحت از کشور فرار کرده بود.
۴- روایت شاهد قتل
شش سال است که در این شرکت کارمیکنم. ساعت کاری شرکت۹صبح تا چهارعصراست. من اگرمدیرعامل در شرکت باشد یا کارها مانده باشد، در شرکت میمانم.امروزهم درشرکت بودم که حدود ساعت شش منصور به شرکت آمد.دسته گلی دردست داشت.خوشحال بود ومیگفت آمده با کامران خداحافظی کند و همه چیز را تمام کند.حدود یک ساعتی در دفتر بود و بعد صدای دعوایشان بلند شد. سعی کردم دخالت نکنم. یکدفعه صدای شلیک گلولهای شنیدم. ازترس خشکم زده بود. منصور عصبانی درحالی که اسلحهای در دست داشت و لباسش خونی بود بیرون آمد. اسلحه را به سمت من گرفت و خواست ساکت شوم. دست و پایم را بست وازشرکت بیرون رفت.خیلی تلاش کردم دست و پایم را باز کنم اما فایده نداشت. با دیدن شیشه روی میز خودم را به آن رساندم و آنقدر به میز ضربه زدم که افتاد و شیشهاش شکست. تکه شیشهای را برداشتم و هر طوری شده طناب را پاره کردم. بعد هم از اهالی کمک خواستمکه برای کمک آمدند.
۵- سرگرد دستور بررسی خروج منصور از کشور را صادر کرد. او خیلی خونسرد همراه خانوادهاش وارد سالن و سوار هواپیما شده و ایران را ترک کرده بود. تحقیقات کارآگاه تا صبح طول کشید و برای جمعبندی آنچه دیده و شنیده بود، دوباره به شرکت برگشت. نیم ساعتی آنجا قدم زد و همه چیز را بررسی کرد. در ذهنش صحنه قتل کامران را بازسازی کرد و با بازپرس جنایی تماس گرفت و دستور بازداشت منشی شرکت به اتهام قتل را صادر کرد.
۶- انگیزه قتل چه بود؟
مهین وقتی در اداره آگاهی رو به روی کارآگاه قرار گرفت فهمید راز قتل فاش شده و سناریواش برای فرار از مجازات لو رفته است: «سرگرد، کامران باید میمرد. او با زندگی من بازی کرد. شش سال قبل برای کار به اینجا آمدم و بعد از مدتی کامران به من ابراز علاقه کرد. پسر خوشتیپ و پولداری بود و من هم به او علاقه داشتم. دوسالی از رابطهمان میگذشت و هربار میگفتم به خواستگاریام بیا، بهانه میآورد تا اینکه یک روز روی واقعی خودش را نشان داد و گفت از رابطهاش با من فیلم گرفت و اگر برای ازدواج اصرار کنم، آبرویم را میبرد. تنها راهی که به ذهنم رسید صحبت با منصور بود. آنجا بود که فهمیدم آنها همدست بودند و منصور از من فیلم گرفته بود. آنها فکر میکردند با افشای این موضوع از شرکت میروم اما ماندم تا نقشه انتقامم را اجرا کنم. دیروز بهترین موقعیت بود تا هم کامران را بکشم و هم منصور را به عنوان قاتل معرفی کنم. نقشهام حساب شده بود اما یک جا اشتباه کرده بودم که همان باعث لو رفتن نقشهام شد.»
شما خوانندگانتپش میتوانید با اشاره به سه دلیل کارآگاه برای کشف راز این جنایت در مسابقه معمای پلیسی این هفته تپش شرکت کنید. پاسخهای خود را همراه نام و نام خانوادگی و شهر محل سکونت به شماره ۳۰۰۰۱۱۱۲۷ ارسال کنید.